زندگی 1374
پسر بچهای که مادرش در بیمارستان است جهت امرار معاش هر روز چند پرنده میخرد و به امامزاده میبرد و به مردم که نذر دارند میفروشند وآنها نیز پرندهها را آزاد میکنند . یک روز خانم مسنی به پسر بچه پول چند پرنده را میدهد و میگوید خودت آنها را آزاد کن، پسر پول را میگیرد و آنها را آزاد نمیکند پسر به عیادت مادرش در بیمارستان می رود و پرندهها را آنجا آزاد میکند و حال مادر پسر نیز رو به بهبودی میرود.
تصاویر
همه تصاویرعوامل
همه عواملبازیگران
بازیگران
دسته بندی و ویژگی ها
عوامل
زندگی
تیم تولید
تیم کارگردانی
کارگردان
تیم تصویر
تصویربردار
تصویربردار
تیم نویسندگان
فیلمنامه
فیلمنامه
تیم بازیگران
بازیگران
بازیگران