گره 1385
پیرزنی از مینیبوس پیاده میشود و مسیری طولانی را در برف طی میکند و به نزدیکی درختی میرسد، او نذر کرده که هر پنجشنبه یگ گره به این تک درخت ببندد. پیرمردی که خواستگار اوست در آنجا منتظر است. پیرزن ابتدا سر ناسازگاری میگذارد اما بالآخره زیر درخت مینشیند. پیرمرد به او میگوید که بیاید و با او زندگی کند. به او پیشنهاد مهریه و ماشین و اسب و خانه و... میدهد. بالآخره پیرزن رضایت میدهد. آندو متوجه میشوند که گرهای که پیرزن قبلاً به درخت زده باز شده است. پیرمرد به درخت دخیل میبندد و دست زن را میگیرد و با هم در برف دور میشوند .او آرزو میکند که بچههایشان اجازه دهند با هم زندگی کنند.
تصاویر
همه تصاویرعوامل
همه عواملبازیگران
بازیگران
دسته بندی و ویژگی ها
عوامل
گره
تیم تولید
مدیر تولید
تیم کارگردانی
تیم تصویر
تصویربردار
تیم صدا
صدابردار
تیم تدوین
تدوین
سایر
دستیار کارگردان
دستیار تصویر
عکاس
تیم بازیگران
بازیگران
بازیگران