آن سوی انتظار 1385
دو سال است که نرگس دختر کوچک افسانه و محسن در کماست و افسانه و محسن برای اجابت خواستهشان هر سال به شهر محل سکونت پدر محسن سفر میکنند تا در آنجا آش نذری بپزند. در یکی از مسافرتها در اثر تصادف ماشین، محسن میمیرد. افسانه سال بعد در حالی که بسیار افسرده و دلگیر از تنهایی و سرگردانیاش است، به منزل پدر شوهر سفر کرده و در پختن آش نذری کمک میکند. در هنگام تقسیم آش، هم خود محسن را در رویا میبیند که در صف آش از او آش میگیرد و هم مرد نقاب زدهای را که افسانه را پس از تصادف نجات داده است. افسانه پیمی برد که با وجود همه این مصیبتها وقتی خدا با اوست هیچگاه تنها نیست و مزد انتظارش را خواهد داد.
تصاویر
همه تصاویرعوامل
همه عواملدسته بندی و ویژگی ها
عوامل
آن سوی انتظار
تیم تولید
مدیر تولید
تیم کارگردانی
کارگردان
تیم تصویر
تصویربردار
تیم صدا
صدابردار
تیم تدوین
تدوین
تیم نویسندگان
فیلمنامه
تیم بازیگران
بازیگران
بازیگران
بازیگران