یک غریبه، یک اتفاق ساده 1365
محمد پسربچهای است که با مادربزرگش زندگی می کند. او درس نمی خواند و در حیاط دانشگاه روزنامه و کیک میفروشد. با یکی از دانشجوها به اسم عبدالله دوست است و از او می خواهد که خواندن و نوشتن و حساب را به او یاد دهد. آنها درس را شروع می کنند اما فراخوان اعزام به جبهه در دانشگاه نصب می شود. عبدالله به جبهه میرود و قول میدهد 15 روزه برگردد و تا آن موقع محمد خودش درس بخواند. 15 روز تمام میشود و خبر زخمی شدن او را روی برد میزنند. محمد ناراحت است و خودش را در اتاق زندانی میکند. برادر عبدالله برای دلداری او می آید و از او میخواهد به درس خواندن و یادگیری ادامه دهد و او این کار را می کند.
تصاویر
همه تصاویرعوامل
همه عواملدسته بندی و ویژگی ها
عوامل
یک غریبه، یک اتفاق ساده
تیم تولید
تیم کارگردانی
کارگردان
تیم تصویر
تصویربردار
تیم تدوین
تدوین
تدوین
تیم بازیگران
بازیگران
بازیگران
بازیگران
بازیگران