عطر نمناک حیات 1388

سه داستان کوتاه درباره باورهای ما اولین قطعه : دختری روز قبل از جشن عروسی خود همراه با شاخه‌ی گل میخک سفید نشسته و با پدرش حرف می‌زند‌. اما لحظاتی بعد مشخص می‌شود که پدرش شهید شده او گل را روی سنگ قبر در بهشت زهرا می‌گذارد. قطعه دو: شهید دیگری شاخه‌ی گل را از روی قبر بر‌می‌دارد به طرف مزار خود می‌رود و با دختر انگلیس زبانی که در حال گل آرایی قبر اوست صحبت می‌کند. دختر او را در خواب دیده و دنبال او گشته و هر بار که می‌آید عاشقانه قبرش را می‌آراید. قطعه سوم: برادر شهید شاخه گل را برمی‌دارد و مشغول صحبت با تلفن می‌شود و دختری به اصرار می‌خواهد او را ببیند که سه جوان بسیجی به او مراجعه کرده که با موبایلش از آنها عکس بگیرد و شاخه گل را از او گرفته می‌نشینند موقع عکس شارژش تمام می‌شود و می‌رود که آن جوان می‌گوید لطفا این شاخه گل را به آن مادران شهید بده‌، او همین کار را می‌کند یکی از مادران گل را کنار عکسی می‌گذارد‌؛ عکس همان سه جوان است که شهید شده‌اند‌. برادر شهید پیش دختر داستان اول که کنار قبر پدر نشسته می‌آید و با هم می‌روند.

دسته بندی و ویژگی ها

نوع ، داستانی کوتاه
ژانر ، دفاع مقدس

زمان اثر:

19 دقیقه

سال ساخت:

1388

عوامل

عطر نمناک حیات

تیم تولید

مدیر تولید

تیم کارگردانی

تیم تصویر

تیم صدا

آهنگساز

تیم تدوین

تیم نویسندگان

سایر

دستیار کارگردان

دستیار تصویر

طراح صحنه و لباس

تیم بازیگران

بازیگران

بازیگران

تیزر ها

عطر نمناک حیات

تصاویر

عطر نمناک حیات

تصاویر

درخواست

عطر نمناک حیات

فرم ثبت درخواست